قصه خواننده. گویندۀ داستان. قاص: چه گوید کس از خوبی قصه خوان که درملک خوبی است صاحبقران. طاهر وحید (از آنندراج). شغلی بوده است که در دورۀ صفوی شیوع داشته است، و عده ای از شاعران بدان لقب خوانده شده ان-د
قصه خواننده. گویندۀ داستان. قاص: چه گوید کس از خوبی قصه خوان که درملک خوبی است صاحبقران. طاهر وحید (از آنندراج). شغلی بوده است که در دورۀ صفوی شیوع داشته است، و عده ای از شاعران بدان لقب خوانده شده ان-د
داستان خوان داستان سرا کسی که قصه ها را از روی کتاب برای دیگران خواند، قصه پرداز داستانسرا: در امر معروف و نهی از منکر بنوعی مبالغه فرمودند که قصه خوانان و معرکه گیران از اموری که در او شایبه لهو و لعب باشد
داستان خوان داستان سرا کسی که قصه ها را از روی کتاب برای دیگران خواند، قصه پرداز داستانسرا: در امر معروف و نهی از منکر بنوعی مبالغه فرمودند که قصه خوانان و معرکه گیران از اموری که در او شایبه لهو و لعب باشد
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
جماعتی هستند که به اب و ابن و روح القدس قایل اند و دعوی پیروی حضرت مسیح کنند وآنان را سه خوانا گویند. (آنندراج). قومی از نصاری که سه خدا میخوانند خدای عز و جل، عیسی و مریم علیهم االسلام. (غیاث). جماعتی را گویند که ایشان قایل بثالث ثلثه اند و آنها نوعی از نصاری باشند که ذات واجب را سه میدانند: خدا، مریم و عیسی. (برهان) : به یک لفظ آن سه خوان را از چه شک به صحرای یقین آرم همانا. خاقانی
جماعتی هستند که به اب و ابن و روح القدس قایل اند و دعوی پیروی حضرت مسیح کنند وآنان را سه خوانا گویند. (آنندراج). قومی از نصاری که سه خدا میخوانند خدای عز و جل، عیسی و مریم علیهم االسلام. (غیاث). جماعتی را گویند که ایشان قایل بثالث ثلثه اند و آنها نوعی از نصاری باشند که ذات واجب را سه میدانند: خدا، مریم و عیسی. (برهان) : به یک لفظ آن سه خوان را از چه شک به صحرای یقین آرم همانا. خاقانی